منطقه سه شهرداري اصفهان با مساحت 1148 هکتار، از شمال به میدان شهدا در مسیر خیابان مدرس تا میدان قدس - خیابان سروش تا میدان احمدآباد، از شرق به میدان احمدآباد تا میدان بزرگمهر، از جنوب به میدان بزرگمهر در مسیر رودخانه زاینده رود تا میدان انقلاب و از غرب به میدان انقلاب تا میدان شهدا محدود مي شود.
ويژگي هاي عمومي
منطقه سه یکی از مناطق اصلی و مرکزی شهر اصفهان است که در دل خود تاریخ شهر اصفهان را از زمان های دور، در سه دوره پایتخت و شهر گردشگری به همراه داشته است. آثارهای تاریخی (سه دوره حکومت دیلیمان، سلجوقیان و صفویان) که از مراکز مهم گردشگری شهر اصفهان محسوب می شوند، متمركز شدن مراكز اداري، حوزه هاي علميه ، محل سكونت علماي ديني- مذهبي، علمي و وجود بيشترين مراكز تجاري و بازارها و ... این منطقه را از اهميت خاصی برخوردار کرده است. درمجموع تمرکز مراکز اداری، بازارهای تاریخی و مراکز تجاری، مراکز گردشگری و ابنیه های تاریخی، مقبره ها و امامزاده ها،حوزه های علمیه و دفاتر علمای مذهبی و مراکز علمی اين منطقه را به منطقه ای خاص با ويژگی های خاص تبديل كرده است. در واقع منطقه 3 در برگیرنده بخش وسیعی از بافت تاریخی شهر است (منبع: روزنامه اصفهان زيبا).
ويژگي هاي تاریخی و گردشگري
میدان امام و عناصر چهارگانه ارزشمندش، چهارباغ؛ محور تاریخی شهر و مدرسه باشکوهش تنها برخی از میراث تاریخی اصفهان در منطقه 3 هستند که تصویر اصفهان قدیم را پیش چشم گردشگران ترسیم میکنند.
بازار سماورسازها، بازار صرافها، بازار قنادها، بازار كفاش ها، بازار كلاهدوزها، بازار لوافها، باغ چهلستون، چهارسو ضرابخانه، چهارسو كرباس فروش ها، سرای ضراب خانه، سرای قصر، سرای قيصريه، عالی قاپو، كاروانسرای ملک التجار، گرمابه جارچی، مدرسه علميه ملاعبدالله مدرسه عليمه جده بزرگ، مدرسه علمیه صدر بازار، مسجد امام، مسجد جامع اصفهان،مسجد حاج محمد جعفر، مسجد حكيم، مسجد دارالشفاء، مسجد شيخ لطف الله مسجد علی، مسجد نو اصفهان، مقبره كلباسی، موزه های معاصر و ميدان امام، تنها برخی از آثار تاريخی و جاذبه های گردشگری اين منطقه هستند.
از طرفي محله ها ی قدیمی منطقه3 بهترين مکانی بودند که همنشينی آدمها از طبقات مختلف را در کنار هم معنی میکردند ؛ همين خوش و بش کسبه و سکنه این محله ها بود که به اهل آنها «هويت» میداد و آن ها را به هم نزديک میکرد. اگر ساکنان این محله ها یکی از هم محله ای ها را دو روز نمیديدند ، این غیبت چنان به چشم می آمد که سريع از ديگران درباره وی میپرسيدند و سراغش را میگرفتند. ساکنان این محله های قدیم به همين اندازه که نگران هم محله ای خود بودند، نگران وضع محله هم بودند و بر رعایت حريم زيستی و حريم اخلاقی تاکید داشتند. اما این روزها محلههای قدیم منطقه 3 از این حال و هوا فاصله گرفته اند. ساکنانی که برای دسترسی به خدمات مورد نیاز باید سوار اتومبیل بشوند و مسیر بسیاری را طی کنند تا يک خريد ساده انجام دهند، دیگر فرصت و جایی برای همنشینی نمی یابند که نبود هم محله ای ها دغدغه شان شود. بافت های تاريخی و قديمی این منطقه با جاذبه های نوستالژيک، معماری، فرهنگی و بناهای ارزشمند اش كه هر یک نمادی از شرايط اقتصادی، اعتقادی، اجتماعی و فرهنگی یک دوره تاریخی خاص هستند، از مقاصد گردشگری محسوب می شوند (منبع: روزنامه اصفهان زيبا).
ويژگي هاي تجاری
بافت های تاریخی، مذهبی و تجاری مهم ترین ویژگی های سومین منطقه اصفهان هستند که این منطقه را از دیگر مناطق شهر متمایز میکند. بيش از 20 هزار مغازه ای که در این منطقه اصفهان فعال هستند، نقش تعیینکننده ای در اقتصاد شهر اصفهان دارند. این منطقه مراکز تجاری زیادی دارد؛ به طوری که حدود ۲۰ هزار متر مربع بافت تجاری در منطقه ۳ وجود دارد که بر همین اساس جمعیت روز این منطقه، دو برابر جمعیت افرادی است که ساکن آن هستند (منبع: روزنامه اصفهان زيبا).
ويژگي هاي فرهنگي
در حوزه فرهنگی نيز اين منطقه با دارا بودن مساجد و کانون های فرهنگی زياد، یکی از مناطق پر اقدام مراکز فرهنگی به شمار می رود. در این منطقه 320 مسجد وجود دارد؛ در هر کوی و برزن این منطقه می توان مساجد تاریخی را دید که هر یک نقشی مهم در جذب گردشگران دارد (منبع: روزنامه اصفهان زيبا).
نقاط قوت
پیشینه و هویت تاریخی به خصوص وجود دو میدان بزرگ امام(ره) و امام علی (ع) و مجموعه پل های تاریخی مرکزیت شهر و مجاورت با رودخانه اصلی شهر(زاینده رود)
- وجود بیش ترین بازار شهر اصفهان در منطقه
- وجود 3 دوره حکومتی دیلمیان، سلجویان و صفویان و پایتختی اصفهان در محل منطقه 3 قرار گرفته است.
- مرکز گردشگری داخلی و بین المللی
- وجود مراکز اداری و تجاری
- وجود حوضه های علمیه و علمای شهر اصفهان
- دارا بودن مادی ها در منطقه باعث انبوه فضای سبز شده که طراوت خاصی را موجب شده است.
- با وجود دولتخانه صفویه حذف ترافیک خودرویی در خیابان های چهارباغ، سپاه و حافظ همچنین میدان امام (ره) محیطی آرام را برای شهروندان فراهم نموده است.
نقاط ضعف
- با وجود حجم بالای تردد در سطح منطقه از آلایندگی محیطی برخوردار است به طوری که حجم گسترده ای از محدوده ترافیکی زوج و فرد شهری را در بر دارد.
- تراکم بیش از حد بازار ها و نابسامانی در آن احتمال وقوع بحران در آن پیش بینی می شود.
- وضعیت نابسامانی بافت های فرسوده و آسیب پذیری آن
- وجود گلوگاه ها در بافت فرسوده امکان تردد خودرو به خصوص خودروهای امدادی را با مشکل رو به رو می کند.
- کمبود فضای سبز
- با وجود انبوه ترافیک در سطح منطقه و احداث پارکینگ های متعدد، کمبود پارکینگ وجود دارد.
- وجود سدمعابر متعدد به خصوص در بازار توسط کسبه
- کمبود زمین در سطح منطقه باعث شده کار بری های شهری با کمبود مواجه شود.
فرصت ها
- با وجود مرکز گردشگری در سطح منطقه و وجود خانه های تاریخی، بهترین محیط سرمایه گذاری جهت کاربری هتل ها و رستوران های سنتی می باشد.
- رویکرد و توجه مراجع تصمیم گیری به پایدار نمودن در آمد های شهرداری وجود دارد.
تهدیدها
- بحران در بازار های تاریخی سطح منطقه با توجه به این که منطقه 3 با مسافت 263 هکتار بیشترین بافت فرسوده را در بین مناطق 15 گانه دارد از این رو خدمت رسانی در برخی از گذر های بافت فرسوده با توجه به وجود گلوگاه ها با مشکل روبه رو ست و حادثه آن می تواند جبران ناپذیر باشد.
- عدم توجه به آثار تاریخی در حال تخریب و ویرانی آن
- وابستگی درآمد شهرداری به درآمد های ناپایدار
- تراکم عبور و مرور در مرکز شهر و ایجاد آلودگی های زیست محیطی
محلات : سرچشمه، سرتاوه، احمد آباد، جويباره، شهشهان، نقش جهان، امام زاده اسماعيل، گلزار، ملک، چرخاب، خواجو، باغ كاران، سنبلستان و قلعه تبرک محله های سومین منطقه اصفهان هستند.
محله سرچشمه
وجه تسمیهی این محل، به دلیل وجود چشمهای به نام چشمهانجیری است (از تقریرات شفاهی استاد جمشید مظاهری). این چشمه به عرض 15 تا 18 متر در فاصلهی 500 متری از ایستگاه سرچشمه، واقع در خیابان مدرس، ضلع شمالی شهر اصفهان قرار دارد. این چشمه در مسیر خود پس از گذشتن از پل طوقچی و خیابان سروش، همچنان به مسیر خود ادامهمیداد و پس از طی چند کیلومتر به ده هفتون میرسید که در آن جا بدان چشمههفتون میگویند (شفقی، 1353: 105).
بر روی مادی چشمهانجیلی در محل دروازهطوقچی، پلی بلند قرارداشته که به پل انجیلی معروفبوده و درحالحاضر، این پل در زیر خیابان و میدان طوقچی قرارگرفته است.
محله سرتاوه
سرتاوه به صورت سرطابه و سرتابه نیز نوشتهمیشود. مسجد سرطابه، لت فر و امیر مالک، از مساجد نیمه ویران محلهی جوباره بود که به دست حاج میرزا هاشم امام جمعه، به یهودیان فروختهشد. یهودیان نیز مسجد امیر مالک را که کمالاسماعیل در آن خاک بود، گرمابه و فاضلاب و مسجد لت فر را قصابخانه و مسجد سرطابه را خانه کردند (جابری انصاری، 1378: 213).
محله احمدآباد
مرحوم مهریار میگوید: «به خاطرم هست که در ایام طفلی، سه نام را با هم میشنیدم: کهران، احمدآباد و سید احمدیان که سه دیه بزرگ بودند به هم پیوسته و اینک جزء شهر اصفهان به شمارمیآیند و دیگر چیزی از آنها به جز نامشان باقی نمانده و حالت روستایی آنها به کلی محو شدهاست»(مهریار، 1382: 657).
مرحوم رفیعی مهرآبادی نیز دربارهی وجه تسمیهی این منطقه میگوید: «قصر احمد سیاه، در زمان اعراب در اصفهان احداثشد و چنین حدسزدهاند که احمدآباد کنونی، جای آن قصر بوده است. نوادهی احمد سیاه، ابومسلم عبدالرحمنبن محمدبن احمدبن سیاه، از محدثان اصفهان بود. احمدآباد را پیشتر کران مینامیدند که دارالبطیخ یا دالبتی درآنجا قرارداشت»(رفیعی مهرآبادی،1352: 282و56).
برخی نیز دربارهی وجه تسمیهی این مکان گفتهاند: «برخی دهکدهها به مرور ایام جزء شهر شد و بعضی از آنها نام خود را به محلهای که در آن بهوجودآمدهاند نهادهاند و برخی دیگر، نام بنیانگذار محله را پذیرفتهاند. در مورد احمدآباد که یکی از محلات قدیمی است و خشینان نام داشته، عقیده بر این است که چون ابودلف و پسرش احمد که از کارگزاران دربار بغداد بودند، مأموریت به ساختن کاخها و بستانها یافتند و اقدام به این امر نمودند، نام احمد بر این محله باقیمانده»(پژنگ، 1355: 31).
«کران و خشینان هر دو از محلات فرعی یهودیه بودهاست و در ابتدا قریهای بیش نبوده و بعداً که اصفهان بزرگ گردیده، به همدیگر پیوسته و به صورت شهر درآمدهاست. حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده گفتهاست: کران یکی از چهار دیه و یا چهار محلهی اصفهان قدیم است و آنها عبارتند از: کرّان، کوشک، جویباره و دردشت و چندین مزرعه. معجمالبلدان مینویسد: کرّان به فتح اول و تشدید دوم و آخرش نون، محلهی مشهوری است در اصفهان که مدفن نظامالملک در آن بودهاست»(مهدوی، 1384: 184).
در عهد سلاجقه، قسمت معروف شهر اصفهان، ناحیهی شرقی شهر امروزی بود و محلات احمدآباد، پایقلعه، خواجو، باغمراد و ترواسکان از دایرترین نقاط شهر محسوبمیشد(هنرفر، 1350: 37).
عده ای از منسوبان این محله:
- ابنالاسود احمدبنعلویه کرانی از بزرگان، نویسندگان و شعرای شیعه در قرن سوم هجری که تولدش را در سال 212 ه.ق و فوتش را به سال 312 یا 320 و 321 نوشتهاند. از آثار اوست: الإعتقاد، رساله در پیری و خضاب، هشت کتاب در دعا و قصیدهی الفیه موسوم به محبره در مدح امیرالمؤمنین.
- ابوبکر احمدبن ابراهیمبن احمدبن روزویه کرانی.
- ابوحامد احمدبن حسینبن علی سمسار ساکن ماجشون در کران.
- ابوعلی احمدبن عاصم کرانی متوفی 389.
- ابوالحسن احمدبن موسیبن بحر معروف به ادیب.
- ابومحمد جعفربن محمدبن جعفر رفاعی متوفی 379.
- ابونصر عبدالواحدبن عبدالرحمن مذکر ابنوسی.
- ابوبکر عمربن ابراهیمبن محمدبن ابراهیم.
- ابوبکر محمدبن عبداللهبن محمدبن منده مُقرِئی معروف به مفتولی(مهدوی، 1384: 185 و 184).
ده وازیچه چون به ده احمدآباد نزدیک بود، به آن احمدآباد وازی هم میگفتند. یکی از محلات و دیههای اصفهان به نام کهران نیز، نزدیک میدان احمدآباد بودهاست(مهریار، 1382: 832 و 574).
مدرسهی شفیعیه در سال 1099 ه.ق، توسط شفیع میرزا حسینی در محلهی احمدآباد اصفهان در عهد سلطنت شاهسلیمان صفوی ساختهشد(رفیعی مهرآبادی، 1352: 39).
مدرسهی ملکشاهی در محلهی کران، در همان مقامی بودهاست که خواجه نظامالملک را در آن دفنکردند. از این مدرسه، امروز اثری بر جای ماندهاست و محل آن در احمدآباد اصفهان به نام دارالبطیخ که عامهی مردم آن را دارالبتی تلفظمیکنند معروفاست. در ایوان بزرگ این مدرسه، آرامگاه ملکشاه و وزیر او نظامالملک و زن و فرزندان وی مشاهدهمیشود(هنرفر، 1350: 238).
مسجد ایلچی نیز در محلهی احمدآباد اصفهان واقعاست. این مسجد در دورهی سلطنت شاهسلیمان صفوی بهوسیلهی صاحب سلطان بیگم، دخترحکیم نظامالدین محمد ملقب به حکیمالملک ایلچی ساختهشدهاست.
مدرسهی جلالیه نیز در احمدآباد است. این مدرسه یکی از مدارس طلبهنشین اصفهان بود که در زمان سلطنت شاهسلطان حسین، به وسیلهی جلالالدین محمد حکیم ساختهشد. وی در سال 1131 ه.ق فوت کرد و آرامگاه وی نیز در همین مدرسه است(همان، 660 و 643).
محله جويباره
جوباره محلی قدیمی در اصفهان است که بناهای بسیاری در آن وجودداشت و امروزه در حوالی خیابان کمال کنونی است. این محله از دروازهطوقچی شروع میشد و قسمت شرقی شهر در آن واقع بود و محلهی دردشت، مشتمل بر بقیهی شهر بود(هنرفر، 1350: 393).
محلهی جوباره، همواره محل سکونت یهودیان بوده و به احتمال قوی، همان یهودیهی سابق است که یکی از دو محلهی بنیادین اصفهان بوده و بهتدریج، وقتی اصفهان از صورت دو شهر(شهرستان و یهودیه) جدا و تبدیل به یک شهر شده است، بقایای آن به صورت این محلت درآمده و باز هم مسکن یهودیان بودهاست. در سال 444 ه.ق که ناصرخسرو از اصفهان دیدارمیکند، دیگر اصفهان یک بارو داشته و یک شهر بهحساب میآمده نه دو شهرِ شهرستان و یهودیه و از شهر جی نیز دیگر اثری باقی نبودهاست. باروی بزرگی که اصفهان واحد را بهوجود آورد، در زمان علاءالدین کاکویه برآورده شدهاست(مهریار، 1382: 304و303).
واژهی جوباره از دیرباز موردتوجه عموم بودهاست و همه در ترکیب و معنای آن درماندهاند؛ ولی همواره تلفظ آن جوباره بودهاست. در سالهای اخیر، آن را جهانباره، جوانباره و جهودباره گفتهاند که همگی ساختگی است. سیروس شفقی مینویسد: «وجه تسمیهی آن را «جو+ باره» به معنی محل روانشدن جوی آب گفتهاند که صحیح بهنظرمیرسد»(شفقی، 1353: 404) اما محمد مهریار معتقد است «برخی تصور کردهاند جوباره، جویباره است به این معنا که جو به معنای نهر آب و کلمهی باره به معنای برج و دروازه است و لذا گاهی به جای جوباره، جویباره میگویند و بیشک همهی این نامگذاریها، بیمورد و ناپسند و نابجا است و کمالالدیناسماعیل(مقتول 635 هـ.ق)، این ناحیه را که در آن زمان هم محلتی مشهور بودهاست، جوباره میخواند نه جویباره و جهانباره. قدیمیترین منبعی که از این کلمه نشانی میدهد، حافظ ابونعیم(متوفی 430 ه.ق)، در کتاب تاریخ اصفهان است. وی اطلاعات خود را به تاریخ اصفهان حمزهی اصفهانی منسوب میدارد و بنابراین، تا آن روزگاران و وقتی که حمزه اصفهانی کتاب خود را مینوشته است، سابقهی این کلمه بالا میرود. حافظابونعیم میگوید که مدینهی جی که همان اصفهان است، به دست اسکندر رومی بنا شد به دست جی بن زراره(ما البته این نامگذاری را نه درست میشماریم و نه تصویبمیکنیم)؛ ولی در دنبال این داستان میگوید که فیروز بن یزدجرد، آذرشاپور پسر آذرمانان از دیه هرستان از روستای مابرین [ماربین] را مأمور ساختن حصار اصفهان کرد و برای این حصار، چهار دروازه بنا کرد. نخستین را دروازهی خور نامید که معنی آن شمس است و دومین را دروازهی ماهبر که آن را اسفیس نامند و دروازهی سوم را تیربر به معنی باب عطارد میگوید که بعدها تیره نامیدهشد و چهارمین را گوشبَر نامید که به دروازهی یهودیه نامبردارشد.
مفضلبن سعد مافروخی در کتاب محاسن اصفهان، این داستان را به تفصیل آوردهاست منتها چون که «گاف» فارسی، معمولاً در نقل به عربی تبدیل به «ج» میشود، کلمۀ گوش بَر را دروازهی جوش نامید که بعدها تخفیف یافت و جوش، جو شد و جوش باره، جوباره گردید.
واژهی بر، همان باره است و بنابراین، نام این دروازه گوشباره بودهاست. این واژه با واژهی گوش به معنای شنوندهی صدا ارتباطی ندارد و همان گِ اُش اوستایی است و ما با واژهی گِ اُش اورون یعنی روان گاو، آشنا هستیم و میدانیم که زردشت، پیامبر ایرانی در پیشگاه اهورامزدا به شکایت میپردازد و آن را به زبان گاو به صورت ناله بیان میکند؛ در عین حال، گِ اُش نام یکی از فرشتگان مقدس است و روز چهاردهم ماه نیز گوش روز است و به قول ابوریحان بیرونی، در روز گوش در ماه دی، زردشتیان جشن میگرفتند و در آن روز سیر و شراب میخوردند. بیرونی نیز نام گوش را به عربی، جوش نقل میکند و مسعودسعد میگوید:
گوشروز ای نگار مشکین خال |
|
گوش بربط بگیر و نیک بمال |
که اشاره است به همان جشن و سوری که ایرانیان قدیم در گوشروز بر پای میداشتند.
بدین ترتیب، طبیعی مینماید که سازنده و برآورندهی حصار قدیمی اصفهان، دروازهای را به نام خور و دروازهی دیگری را به نام ماه و سومین را به نام تیر و چهارمین را به نام گوش که همه نامهای مقدس و محبوب ایرانیان قدیم بوده است نامگذاری کند. بنابراین به طور خلاصه، جوباره معادل است با گوشباره یعنی دروازهی گوش که با تعریب، گوش، جوش شده و در تداول، تخفیفیافته و جو شده است»(مهریار، 1382: 306-304).
جویباره در قدیم از 9 محله تشکیل میشد: میدان میر، لتافریالتور، دارالبتیخ، سید احمدیان، درب دریچه، گود مقصود، سلطان سنجر، پاشاخ و یازده پیچ.
پاسکال کوست که کتابی به نام بناهای جدید ایران در سال 1867 یعنی 144 سال پیش منتشر کرده، تعداد خانوارهای یهودی این محله را 50 خانوار، یهودیان دردشت را 40 خانوار و حسینآباد را 30 خانوار دانستهاست که در مجموع 120 خانوار شده و حدود 6 هزار نفر را شامل میشدهاست.
وجود کوچه های تنگ و قدیمی و بناهای کم ارتفاع در این محل را باید با محدودیتهایی که برای یهودیان اعمال میشد، مرتبط دانست زیرا مقررات 50 مادهای برای اهالی یهودی اصفهان تنظیم شدهبود که باید به آن عمل میکردند و یکی از آنها این بود که خانهی یهودی باید کوتاهتر از خانهی مسلمان باشد(رک: شفقی، 1353: 415و404).
در قرون پیش از صفویه، مردم این محله که از محلات سنینشین و در بخش نعمتیخانه بودند، مدام با مردم محلهی دردشت و حیدریخانه که شیعهنشین بودند در ستیز و جنگ بودهاند. کمال الدین عبدالرزاق اصفهانی که از این نزاعها به تنگ آمده بود، چنین میسراید:
تا درِ دشت هست و جوباره |
|
نیست از کوشش و کشش چاره |
نفرین او نیز به دست چنگیزخان مغول مستجاب شد و مغولان در رسیدند و خون از اصفهان و جوباره جاری کردند. قبر کمالالدین عبدالرزاق هم در همین محله در مسجد امیر مالک است. حاج میرزا هاشم امام جمعه، این مسجد را به همراه چند مسجد دیگر، به یهودیان فروخت و یهودیان، این مسجد را به گرمابه و فاضلاب تبدیلکردند.
مناره های معروفی هم در محله جوباره وجود داشته است: دارالضیاء (دارالضیافه)، خواجه علم و منارهی ته برنجی. نزدیک بازارچه اسماعیل کوسه، محلی معروف به منار کله است که میگویند در زمان حملهی تیمور لنگ به اصفهان، از سر کشتگان که شمار آنها را هفتاد هزار نفر دانستهاند، این مناره را ساختند تا او بیاید و بنگرد(جابری انصاری، 1378: 416و6،20،53،124،128،213،146). منار ساربان، از همهی این منارهها بلندتر و خوشنماتر و مستحکمتر ساختهشده و معتبرتر است(الإصفهانی، 1368: 32). این مناره که یکی از زیباترین منارههای عهد سلاجقه در اصفهان است، در انتهای شمالی محلهی جوباره نزدیک منارهی چهل دختران در گوشهی میدان کوچکی واقعشده و یقیناً در زمان ساخت آن، مسجد کوچکی در پای مناره وجود داشتهاست. ارتفاع این مناره در حدود 48 متر است و محیط قاعدهی آن، 14 متر است. ساخت این بنا را بین سالهای 550 تا 688 هـ.ق تخمین زدهاند.
مناره چهل دختران در منتهی الیه شمالی محلهی جوباره واقع شده است و در حدود 21 متر ارتفاع دارد ولي بنظر میرسد که قسمتی از نوک مناره از بین رفته باشد. پنجرهی بزرگی در قسمت بالای منار و در ثلث دوم بدنهی آن رو به سمت جنوب قراردارد. ساکنان اطراف این مناره آن را به نام منار گارلنگ نیز مینامند. این مناره را ابیالفتح نهوجی در سال 501 به خرج خود ساختهاست. در یکی از کوچه های جوباره نیز، سردر مجللی است که بر فراز آن، دو منارهی دارالضیافه که مردم آن را دارالضیاء میخوانند قراردارد و گویا سردر یک مهمانسرای مجلل بودهاست.
در این محل، مساجدی نظیر پیر پارهدوز(پیر پینهدوز یا مسجد جوباره)، چهل دختران، مسجد سلام و مسجد ساروتقی وجودداشت. مسجد ساروتقی را ساروتقی وزیر شاهصفی و شاهعباس دوم بنا کرد و مقبرهی خود وی نیز در همان محل بودهاست. بنای مسجد جوباره هیچگونه اهمیت معماری ندارد ولی سردر آن، قدیمی و دارای تزیینات جالبی بودهاست که به باغ چهلستون انتقال یافته و بر یکی از دیوارهای ضلع جنوبی باغ نصبشدهاست. از کتیبهی سردر چنان استنباط میشود که در دورهی شاه طهماسب اول، شخصی به نام مهتر محمدعلی که رکابدار نواب بهراممیرزا برادر شاه طهماسب بوده، این مسجد را از مال خاص خود ساختهاست.
محلهی دردشت 2 کنیسه، محلهی گلبار یک کنیسه و محلهی جوباره یعنی قدیمیترین ناحیهی یهودینشین اصفهان، 16 کنیسه دارد. کنیسههای یهودیان اصفهان به نام بانیان آنهاست و قدیمیترین آنها، کنیسهی عمو شعیا در جوباره است اما هیچیک از آنها از لحاظ ساختمان یا آثار هنری و تزیینات قابلتوجه نیستند و بناهایی ساده و معمولی بهشمار میروند.
یکی از باباهای اصفهان به نام بابا توما که عوام او را بابا تونتاب مینامند، به این محله منتسب است(هنرفر، 1350: 386، 303، 289، 180، 178).
محله شهشهان
این محله جزء محلات سنینشین اصفهان و از نعمتیخانهها بودهاست. در این ناحیه، کلیسایی وجودداشت که گویا به فرمان وحمایت شاهعباس کبیر برای اوگوستنهای پرتغالی ساختهشد(جابری انصاری، 1378: 54).
این محله پیش از اینکه خانقاه و مدفن شاه علاءالدین محمد معروف به شهشهانی، از عرفا و اقطاب بنام آن زمان در آن بناشود، ظاهراً به همان نام طوقچی یا حسینیه(حسینیان) خواندهمیشد و جزء آن محله بود اما پس از آنکه شاه علاءالدین محمد که عرفا او را شاهِ شاهان میخواندند در آنجا توطن کرد، بهتدریج به نام او شهرت و انتسابیافت و کمکم رو به توسعه گذاشت و از محلات بزرگ اصفهان شد.
محلهی شاه شاهان در اوائل قرن 14 بر محلهی طوقچی برتری داشت و کدخدای شهشهان، کدخدایی طوقچی را نیز عهدهدار بود. از اماکن تاریخی واقع در این محل، حسینیهی شهشهان، مدفن شاه علاءالدین است که مورد توجه باستانشناسان است(رفیعی مهرآبادی، 1352: 237).
علاءالدینمحمد پس از مدتها اقامت در اصفهان و افاضه به مردم، طرف توجه مردم و بالاخص مورد علاقهی نوادهی امیرتیمور، سلطان محمد بایسنقر، حکمران فارس و عراق بود. هنگامی که سلطان محمد علیه حکومت هرات و سلطنت جد خود میرزا شاهرخ بن تیمور قیامکرد، شاهرخ به قصد سرکوبی او به عراق لشکر کشید و سلطانمحمد بدون آنکه با لشکر شاهرخ مواجهشود، از شیراز به لرستان رفت. شاهرخ پس از ورود به اصفهان، جمعی از سادات و اکابر و علمای اصفهان را به اتهام یاری سلطان محمد توقیف و تبعید کرد. از آن جمله، شاه علاءالدین محمد را دستگیر و به شهر ساوه تبعیدکرد و به اغوا و تحریک گوهرشاد خاتون زوجهی خود، در رمضان سال850 آن سیدجلیلالقدر و افضلالدین ترکه و عدهای دیگر را مصلوبکرد.
شاهرخ هشتاد روز پس از این واقعه، در شهر ری درگذشت و سلطان محمد، به اصفهان بازگشت و به پاس احترام به شاه علاءالدین محمد که جان خود را در راه او از دست دادهبود، نعش وی را با احترام به اصفهان منتقلکرد و درحسینیه و خانقاه خود سید، مدفون نمود و برآرامگاه او بقعهی فعلی شهشهان بناشد(هنرفر،1350: 333).
در ضلع جنوبی خیابان ابنسینا، نرسیده به فلکهی باباقاسم، پس از گذشتن از مسجد صفا به فضایی میرسیم که در ضلع غربی آن، مدرسه و بقعهی شاه علاءالدین محمد قراردارد. خاندان او یکی از خاندانهای اصیل و نجیب و محترم اصفهان است که به اصالت و صحت نسب معروفند. مدفونین در بقعهی شهشهان:
1- خانم سلطان: وی ظاهراً دختر شاهعباس کبیر است که به نام خان آغابیگم خوانده میشدهاست. وی نسبت به تعمیر بقعه در سال 1013 اقدامکردهاست.
2- آقا حسین شهشهانی فرزند آقا سید محمد صدرالواعظین. وی مستشار دیوان عالی کشور و از قضات محترم و پاکدامن بود و در طول خدمت، استانداری مازندران، کفالت وزارت دادگستری، کفالت وزارت کشور و ریاست ادارهی ثبت اسناد کشور را برعهدهداشت. احیای قریهی اصفهانک که موقوفهی بقعهی شهشهان است، از کارهای اوست. وی زمانی که برای مداوا به ژنو رفتهبود فوت کرد و جنازهاش را به اصفهان منتقلکردند و در بقعهی شهشهان دفنکردند(مهدوی، 1384: 281 - 279).
رجالی که از این ناحیهاند عبارتند از:
1- سلطانالنقبا و برهانالنجبا شاه علاءالدین که نسبش به حضرت علی(ع) میرسید.
2- سید محمدبن عبدالصمد حسینی مدرس شهشهانی(1287 ه.ق) از شاگردان صاحب ریاضالمسائل.
3- سید ابوالحسن شهشهانی(1259 ه.ق) از اعلام و افاضل اصفهان.
4- میر محمدعلیبن میر عبدالصمد حسینی شهشهانی(1265 ه.ق) از علما و فضلا.
5- میرزا عبدالوهاببن محمدامین شهشهانی(1271 ه.ق) از علما و فضلا و ریاضیدانان و مؤلف بحرالجواهر در سیاق.
6- ضیاءالدین شهشهانی(1304) از خوشنویسان خط نستعلیق.
7- میرزا عبدالغفارخان از مؤسسان فرهنگ جدید در اصفهان و مؤسس مدرسهی شرف از مدارس جدید در اصفهان.
8- میرزا ابوالقاسم لشکرنویس.
9- حاج سید حسینبن یحیی حسینی شهشهانی از علما(1340 ه.ش).
10- حاج میرزا هادی مستوفی.
11- میرزا ابوتراب مستوفی شهشهانی(رفیعی مهرآبادی، 1352: 238 و 237).
منزل مشیرالملک فاطمی از کارگزاران معتبر دستگاه ظلالسلطان نیز در این محله بودهاست(رک: جابری انصاری، 1378: 169). مسجد صفا نزدیک بقعهی شهشهان، در سال 1289 توسط میرزا محمدعلی گلستانه مستوفی ساختهشد و میرزا آقاجان پرتو شاعر اصفهانی، تاریخ آن را در کتیبهی سردر مسجد مورخ 1290 ه.ق، چنین آوردهاست:
بنا شد چو این مسجد باصفا
|
|
به عون خداوند رکن و حطیم |
(هنرفر، 1350: 793).
«جابری انصاری در این مورد، لطیفهای به شرح زیر نقل کردهاست: مرحوم میرزا محمدعلی، بانی مسجد صفا، گوژپشت بود و احدب را عوام، قوزی گویند؛ لذا آن مرحوم، به میرزا محمدعلی قوزی معروفشده. این مسجد را که ساخت، میرزا آقاخان پرتو شاعر اصفهانی، تاریخش را چنین آورد: بگفتا لساعیه فوز عظیم. پدر بنده، پهلوی نقطهی فای فوز، نقطهی دیگری گذاردهبود و بالنتیجه مردم چنین خواندند: بگفتا لساعیه قوز عظیم. این مطلب به گوش مرحوم میرزا محمدعلی گلستانه رسیدهبود و گفته بود حاج میرزاعلی هم، قوزی روی قوز ما گذاشت»(همان؛ به نقل از تاریخ اصفهان و ری جابری انصاری، 293).
محله سنبلستان
نام این محله در قدیم، سنبلان بود و امروزه به آن سنبلستان میگویند. چملان که عوام اصفهان آن را چلمان ادا میکنند، در کتابهای قدیم به هیأتهای سنبلان، شنبلان، چنبلان، چمبلان، چلمان، چلمون و چُملان هم ضبط شدهاست. محل کنونی آن، میان درب دشت و درب امام است.
سنبلان از قرای پانزدهگانه اصفهان در قرن سوم هجری بوده است(مهدوی، 1384: 256). وقتی مسجد جامع خشینان بنا شد، یهودیه از طرف صحرا توسعه پیداکرد و پانزده ده از قبیل فرسان، لنبان، سنبلان، جوزدان، خشینان و فابجان به آن اضافه شد(هنرفر، 1350: 19).
جابری انصاری اشارهمیکند که «هنوز از آثار عجم در چملان و دومنار، نقش و نگار در و دیوار شکسته باقیاست که در دولت اسلام، تبدیل صورت یافته و تعمیر شده».
مراد از آثار عجم در چملان، بنای نیمه ویرانهای در محلهی سنبلستان است. این بنا به نام قصر چملان و کوچهی آن به در قصر مشهور است. از محلهای نزدیک به این قصر، تل عاشقان است.
بعضی قصر چملان را از آثار عصر دیلمی و برخی از محدثات عهد سلجوقی دانستهاند. میرزا حسین خان تحویلدار در صفحهی 34 کتاب جغرافیای اصفهان، قصر چملان را بنای محکمی توصیفمیکند که زمان خسروپرویز، برای شکر اصفهانی ساختهشدهاست. وی از نقبی هولناک در کنار این قصر یاد کرده که «آخرش را کسی ندیده بودهاست و الواط رشید بادل هر عصری با شمع و چراغ، قدری از آن را رفته و دیدهاند. از بعضی از آنها شنیدهشد که هر چهارصد پانصد قدم که رفتهاند، چهارطاقی پیدا شده که به چهار سمت راه داشته و باز به همین قسم، از هر راهی رفتهاند به چهارطاقی دیگر رسیدهاند و غالب آنها بیش از دو چهارطاقی، پیشرفتشان نشده و هواش دم پیدا کرده و نفسهاشان را تنگ نمود»(جابری انصاری، 1378: 56 و 7).
مرحوم هنرفر مینویسد: «در فاصلهی سنوات 700 تا 900 ه.ق، عدهای از دراویش و متصوفه در اصفهان زندگیمیکردند که عنوان بابا داشتند مانند بابا علمدار در محلهی الیادران، بابا حسن در محلهی بیدآباد و بابا نوش واقع در کوچهای مجاور قصر کهنهی چملان(جمیلان)»(هنرفر، 1350: 302).
در سنبلستان سابقاً قبرستانی به وسعت بیش از پنجاه هزار متر زمین بود. جابری انصاری مینویسد: «قبرستان سنبلستان در محلهی دردشت، بیش از 50 هزار متر زمین بود. سابقاً جای قبورش نمایان بود با آنکه اطرافش را مردم مجاور جزو خانه خود انداخته؛ با اهتمام امینالتجار، درختانی به عنوان باغ ملی احداث شهرداری و آب از نهر فدن بدان محل جاری شد. سنبلستان نظر به مجاورت مسجد سعیدبن جبیر و موضع درب امام از امامزادههای نامور، اهمیتی معتبر داشت»(جابری انصاری، 1378: 169).
مزار متبرک درب امام، از متفرعات گورستان قدیمی چملان است که در جنوب شرقی قبرستان قراردارد و یکی از دربهای آن، داخل کوچهی شرقی- غربی گورستان است. تاریخ بنای گنبد و صحن شمالی که از بناهای دورهی جهانشاه قراقویونلو است، سال 857 ه.ق است. مدفون در این مزار، زینالعابدین ابوالحسن است که نسبش به امام صادق میرسد(مهدوی، 1384: 201).
جابری انصاری مینویسد: «در حدود گُنَهران کرون، قبوری پیدا شد که مردگانش را در خمرههای سفالین ایستاده نهادهبودند و گمان میرود آن مردم از صابئین بودند که به آفتاب و ماه و ستاره احترام میگذاشتند. همچنین سالی که سنبلستان خراب شد، از گودالها چند خمره پوسیده و کهنه مشابه، پیدا شد که شاهدی بر قبور قبل از عهد اسلام است»(جابری انصاری، 1378: 6).
در سال 1310 ه.ش، قبرستان این ناحیه تسطیح شد و بیمارستان امین، در قسمتی از آن ساخته شد.
بعضی از مدفونین در قبرستان سنبلستان:
- شیخ بهاءالدین کاشانی از شاگردان علامه محمدباقر مجلسی که به دست افاغنه شهید شد.
- سید محمدتقیبن میرمحمدصالح حسینی تبریزی اصفهانی که پدرش از اطبای معروف در زمان سلاطین صفوی در اصفهان و خود از علما و مؤلفان و فردی عابد و زاهد بود. وی مؤلف رسالهای است در محاسبهالنفس(مهدوی، 1384: 262 - 256).
محدثان زیر از محلهی سنبلستان بودهاند:
قاسمبن ابیایوب بهرام سنبلانی معروف به اعرج، ابوبکر احمدبن یحیی سنبلانی، ابوجعفر احمدبن سعیدبن جریربن یزید سنبلانی، ابوعبدالرحمن خالدبن ابیکریمه سنبلانی، ابوعلی حسنبن علیبن سعید سنبلانی، ابوعلی محمدبن سلیمانبن عبدالرحمن سنبلانی(181 ه.ق)، داودبن سلیمان سنبلانی که حضرت علی(ع) را دیدار کردهاست، عبداللهبن علیسنبلانی و ابومحمد دلیلبن ابراهیمبن دلیل سنبلانی(رفیعی مهرآبادی، 1352: 236-234).
محله نقش جهان
در محل میدان امام کنونی، قبل از آنکه شهر اصفهان به پایتختی صفویه انتخابشود، میدانی به نام نقشجهان وجود داشتهاست که در دورهی شاهعباس کبیر، آن میدان را تا حدود امروزی آن وسعت دادهاند و در اطراف آن، بناهای تاریخی مشهور بهوجودآمدهاست.
به عقیدهی عموم سیاحان خارجی، این میدان یکی از بزرگترین میدانهای جهان است. این میدان، در دورهی شاهان صفوی، محل بازی چوگان و رژهی ارتش بود و دروازهی سنگی آن، از آن دوره هنوز در شمال و جنوب میدان باقی ماندهاست(هنرفر، 1356: 108).
«شاهاسماعیل صفوی باغی ساخت که به نقشجهان موسوم بود. آن باغ هنوز به اسم و محل معروف اما خراب است و تنها اسم باغ بازماندهاست. شاه عباس در همین باغ، عمارات دولتی را طرح انداخت که میدان وسیع نقشجهان از آن جمله است. قصر سردر دروازهی بزرگ عالیقاپو و بازار قیصریه و چهار بازار اطراف میدان نیز از بناهای او در این میدان است. بازار قیصریه شمال میدان واقع شده است که بازاری است وسیع و دکههای آن را از سنگ و عریض ساختهاند و متن بازار نیز سنگفرش است و دکانها را دوطبقه ساختهاند. پشت بازار قیصریه، بازار چیتسازها بودهاست.
حجرههای زیر و بالای اطراف آن را برای منزل و محل لشکر ساختهاند. حجرههای زیر نمایی دارد و بدون ایوان است و حجرههای بالا با غرفه و ایوان است و دو دروازه در آن میدان، به عمارت شاهی گشادهاند که سردر یکی عالیقاپو است و دیگری سردر مختصری دارد مشهور به سردر خورشید. اولی راه به دیوانخانه دارد و ثانی، راه اندرونخانه بوده است»
به طرف شرق میدان، روبروی عمارات دولتی ایوان، مسجد معروف به شیخ لطفالله است و در دو جنب قیصریه بر طبقهی بالا نقارهخانه دولتی است. اطراف این میدان، نهری وسیع که کنارهای آن همه از سنگ بوده، درست کردهبودند و آب در آن جاری بودهاست»(الإصفهانی، 1368: 38و37،33).
جابری انصاری میگوید: «در باب مساحت میدان نقشجهان، منابع مختلف به اختلاف سخنگفتهاند. مدیر قدیم ادارهی باستانشناسی ایران که به سال 1934 میلادی(1313 ه.ش) این میدان را خود مساحت کردهاست، درازای آن را 512 و پهنای آن را 159 متر یافتهاست»(جابری انصاری، 1378: 236).
در عهد صفوی در کنار باغ نقشجهان و بهمناسبت نام آن، باغی به نام رشک جنان ساختند.
محله امامزاده اسماعيل
در حاشیهی شرقی خیابان هاتف، در محلهی خشینان که از محلات قدیمی اصفهان و از یهودیه بوده و در قرون اولیه، اهمیت و اعتبار زیادی داشتهاست، مجموعهای نفیس از معماری و تزیینات عهد سلجوقی و صفوی دیدهمیشود که به نام امامزاده اسماعیل شهرت دارد. این مجموعهی عالی، شامل یک مسجد بسیار قدیمی به نام مسجد شعیا و مقبرهی امامزاده اسماعیل و رواق و سردر و صحن آن و یک گنبد بزرگ زیبای آجری از نوع گنبدهای چهارسوهای اصفهان بر فراز سردر آن است.
مسجد شعیا:
وجه تسمیهی مرقدی که فعلاً به نام شعیا آن را زیارتمیکنند، بر ما معلوم نیست. این مرقد، بنای آجری منشوری شکلی دارد که روی آن را با گچ اندود کردهاند. ارتفاع مرقد 70/1 متر و عرض آن یک متر است.
در دورهی رواج اسلام در اصفهان، ظاهراً در همین محل که به نام خشینان معروف بود، مسجدی بنا شده که هیچ اثری از آن باقی نماندهاست. در مجملالتواریخ آمدهاست که «جامع خوشینان نخستین مسجد بود که به اصفهان کردند در خلافت علیبن ابیطالب علیهالسلام». بر جانب شمالی مرقد شعیا، کتیبهای از دورهی شاهسلطانحسین صفوی موجوداست که حکایت دارد از اینکه مسجد مزبور را ابوعباس مفتی، در دورهی خلافت حضرتعلی(ع) بناکرده و البارسلان در اوائل قرن ششم آن را تعمیر کردهاست.
اساس تمام ساختمانهای دیگر متصل به مرقد شعیا و ساختمان چهارسو و تزیینات فراوان نقاشی و کاشیکاری و گچبری عهد صفویه، مدفن امامزاده اسماعیل است. مرحوم هنرفر، این امامزاده را از امامزادههای صحیحالنسب و معتبر اصفهان میداند و مینویسد: «امامزاده اسماعیل را اسماعیل دیباج هم میگویند که ظاهراً به مناسبت فروش دیباج (دیبا) ملقب به دیباج شدهاست» (هنرفر، 1350: 524-521).
مرحوم مهدوی مینویسد: «نسب امامزاده اسماعیل را مختلف نوشتهاند. از آن جمله:
الف: اسماعیل دیباج: اکبر فرزند ابراهیم متوفی به سال 145 ه.ق، فرزند حسن مثنی متوفی به سال 98 ه.ق فرزند حضرت امام حسنمجتبی، برحسب آنچه معروف است. آن جناب، جد سادات طباطبایی است و فرزندش ابراهیم طباطبا، در مقبرهی درب امام اصفهان مدفون است.
ب: اسماعیل جالبالحجارهبن حسنبن زیدبن الإمام حسن السبط الشهید علیهالسلام، مطابق کتیبهی سردرب امامزاده.
ج: اسماعیلبن زیدبن حسن مثنیبن الإمام حسن المجتبی علیهالسلام، مطابق کتیبهی ضریح» (مهدوی، 1384: 103).
برخی محدثین منسوب به این محل: ابوغسان احمدبن محمدبن اسحق، ابوشجاع ادریسبن عباس کرجی و ابویحیی غالببن فرقد خشینانی.
افراد مدفون در مزار امامزاده اسماعیل:
- میرزا ابراهیم، متخلص به طوبی، شاعر و ادیب متوفی سال 1174 ه.ق مدفون در رواق امامزاده.
- زینب نساء بیگم، دختر شاهاسماعیل سوم، وفات در 18 شعبان سال 1196. قبر وی در حرم امامزاده است و سنگ مرمر نفیسی بر قبر او منصوب است.
- نوابه سلطان بیگم دختر میرزا محمدصالح حسینی خلیفه سلطانی از زنان شاعر و ادیب و عالم.
- ملاعبداللهبن حسین تستری اصفهانی، عالم محقق عابد زاهد که شاهعباس کبیر در حدود 1010 ه.ق برای تدریس و اقامهی جماعت آن مرحوم، مدرسه ملاعبدالله را در بازار بزرگ بنا کرد.
- میرعماد حسینی، خطاط معروف.
- میرمحمدهادیبن میرلوحی موسوی سبزواری اصفهانی، از علمای معاصر علامه مجلسی، مدفون در صحن امامزاده پای دیوار جنوبی، اول درگاه مقبرهی حضرت شعیا(ع) (مهدوی، 1384: 105-101).
محله گلزار
وجه تسمیه این محله به رجبعلی فرزند حاج ملاحسین، متخلص به گلزار بر میگردد که در ۱۳ رجب ۱۳۰۲ ه.ق، در اصفهان متولدشد. وی که در خانوادهای اهل علم و روحانی به دنیا آمدهبود، مقدمات علوم ادبی و عربی را نزد پدر و استادان دیگر به پایان رساند و از اوان جوانی، لب به گفتن شعر گشود و به مجامع ادبی اصفهان راه یافت. وی در انجمن ادبی دانشکده و انجمن ادبی شیدا شرکت داشت و با شعرای انجمن شیدا مأنوس بود (مهدوی، 1334: 339 و حاج سید جوادی، 1378 :3/ 75).
گلزار، پیرمرد زندهدل و خوش محضری بود که پیران و جوانان، به همنشینی با وی بسیار راغب بودند و به گفتهی مرحوم مهدوی «در این اواخر، از اساتید مسلم شعر و ادب به شمار میرفت».
قسمتی از دیوان اشعار گلزار در سال ۱۳۶۹ ه.ق به چاپ رسید و قسمت اعظم اشعارش که بالغ بر ۹ هزار بیت است، هنوز به چاپ نرسیده است (مهدوی، 1334: 400). گلزار در ۱۹ رجب ۱۳۶۶ ه.ق وفات یافت.
از اشعار اوست:
پرسی اگر ای دلبر از حال دل ریشم |
|
دیریست که از عشقت من بیخبر از خویشم
|
گل بی رخ گلگونت خاریست به چشم من |
|
بی شهد لب لعلت هر نوش بود نیشم |
گلزار اگر خندم چون غنچه در این گلشن |
|
از سستی عهد گل پیوسته به تشویشم
|
(هادوی،1381: 619).
محله قلعه طبره
این قلعه میان محلات شهری افتاده بود: یک حدش به پای قلعه و یکی به احمدآباد و دارالبطیخ و یکی به تل واژگون و خواجو میرسید. قلعه طبره یا طبرک، بنا به نقل جابری انصاری توسط فخرالدولهی دیلمی بنا شد و نام طبره به مناسبت دیالمه است که نژادشان از طبرستان بود(جابری انصاری، 1378: 15). استاد جمشیدمظاهری مینویسد: «دربارهی طبرک، آرای دیگری نیز هست. از آن جمله بعضی آن را عبری دانستهاند و با طیور که در این زبان به معنی علو و ارتفاع است ارتباط دادهاند. از آنجا که در اصفهان، یهودیان زیادی ساکنبودند و نیمی از شهر دارالیهود بود، نامحتمل نیست که این دژ- که اتفاقاً در بخش یهودیهی اصفهان واقعبودهاست- نامی یهودی داشتهباشد؛ بهخصوص که بعضی بنای آن را به پیش از روزگار طبرستانیان منسوبداشتهاند. جز قلعه طبرک اصفهان، قلعهی دیگری هم با این نام در ری بودهاست که اتفاقاً آن شهر را نیز مأمن یهودیان در روزگار قدیم میشناسیم. با این همه، آنچه در باب اساس عبری این واژه گفتهشد، حدسی بیش نیست. حدسی همردیف آن نظر که واژه اصفهان را هم عبری بهشمار آوردهاست!»(همان، 68).
بارتولد، طبرک را به معنی تپه میداند درحالیکه این واژه، به معنی طبرستان کوچک است. مرحوم جناب مینویسد: «تبر به فارسی قلعه را گویند و کاف علامت تصغیر است. استعمال قلعه در اینجا بیمناسبت نیست چه تَبَرک از معنی عام خود منتقلشده و اسم محل مخصوصی گشتهاست و بنابراین تکراری هم در لفظ نشدهاست. ابناثیر در وقایع سال 414 ه.ق نوشتهاست: علاءالدوله که همدان و دینور و سابور خواست و سایر ولایات را تصرف نمود، سرداران دیلمی را که در همدان و غیره بودند دستگیر ساخت و در قلعه تبرک اصفهان محبوس ساخت»(جناب، 1386: 26).
مؤیدالدوله و فخرالدولهی دیلمی (که در همین قلعه وفات یافت)(الإصفهانی، 1368: 31)، قطعه زمینی در جنوب شرقی شهر اصفهان را که بیش از صد هزار مترمربع مساحت داشت، برای ساختن قلعههای محکم انتخابکردند. اراضی مزبور که در محل قلعه طبرک سابق قرارداشت، از دو طرف محدود به چشمهی خوراسگان و راهروان میشد و این چشمهها به مثابه خندقی طبیعی برای قلعه بود.
اطراف قلعه بارویی بسیار محکم که قطر آن از ده متر متجاوز بود، کشیده میشد و این بارو، فاصله به فاصله به برجهایی منتهی میشد. از خانههای دیالمه که نزدیک میدان قدیم امروز (میدان عتیق) قرار داشت و میدان میر، راهی زیرزمینی به قلعه منتهی میشد. امروزه هم پس از هزار سال، در بعضی منازل که زمین را برای احداث چاه حفر میکنند، به آن راه برخورد میکنند. در زمان سلاجقه که البارسلان اصفهان را دارالسلطنه و ملکشاه را ولیعهد کرد، ملکشاه میدان عتیق را ساخت و از قلعه طبرک، راهِ درونی زیرزمینی به آنجا ایجاد کرد. بدین ترتیب، ساختمانهای ملکشاهی از محل میدان عتیق و اطراف مسجد جمعهی امروز، به قلعه طبرک متصلمیشد.
این قلعه در عهد قاجار و در زمان حکومت ظلالسلطان، به یکی از خانوادههای اصفهان واگذارشد و در تاریخ 19/6/1307، به نام محیالدین کاشفی به شمارهی 4017 به ثبت رسید(احتمالاً نام قلعه کاشفی به همین دلیل است). خراب کردن آن در سالهای 1320 تا 1325 صورت گرفتهاست(شفقی، 1353: 216-213). در عهد زندیه و قاجاریه به این قلعه احتیاجی نبود و پایگاه دزدان و قماربازان شده و خانههای آنجا خراب شدهبود؛ لذا عمارت قلعه را تسطیح و به زمین زراعی تبدیلکردند(رک: جابری انصاری، 1378: 146).
محله ملك
حاج محمدابراهیم ملکالتجار فرزند حاجآقا محمد، از تجار معتبر و متدین و نیکوکار اصفهان و بانی آثار خیریهای چون انگورستان ملک در محلهی پاقلعه، تیمچه ملک در بازار بزرگ اصفهان، مسجد ملک در محلهی پاقلعه و موقوفات ملک بود. مرحوم ملکالتجار در سال 1341 ه.ق وفات یافت و در ایوان داخلی سالن مرکزی(اُرسی) انگورستان مدفون شد. میرزا حسن انصاری، مادهتاریخ فوت وی را چنین گفتهاست:
سر برون کرد ملک گفت که این ابراهیم |
|
ملکی بوده و فردوس برین جایش بود |
(مهدوی، 1384: 73).
زمانی که ظلالسلطان امر به تخریب عمارت هفتدست کرد، حاج محمدابراهیم ملکالتجار هفت هزار تومان داد تا وی منصرفشود اما ظلالسلطان نپذیرفت و جدیت نمود(و آن را تخریبکردند)(جابری انصاری، 1378: 157).
انگورستان ملک
در زمان سلطنت نادرشاه افشار، باغ انگوری که متعلق به مردم اصفهان بود به عنوان مالیات از آنها گرفتهشد و به تصرف دولت درآمد و در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار نیز، به تصرف مسؤول امور مالی حکومت اصفهان درآمد. بعدها فرزند این شخص یعنی ملکالتجار، بنای انگورستان را احداثکرد و به برگزاری مراسم عزاداری و تعزیه اختصاص داد. معمار سازندهی این بنا، استاد حسینچی و تاریخ وقفنامهی آن، سال ۱۳۴۱ ه.ق است. در زمان حیات او و سالها پس از فوتش، در دههی عاشورا مجلس عزاداری و سوگواری حضرت سیدالشهداء منعقد میشد که از مجالس پرشور و مهم بهشمار میرفت. در زمان خفقان رضاخان و ممانعت از کلیهی مظاهر دین مانند اقامهی جماعت و انعقاد مجالس عزاداری، این جلسهی پرشکوه نیز تعطیل شد. در سالهای اخیر نیز بهوسیلهی ادارهی اوقاف، در آنجا مجلس تعزیه برپا میشود اما به شکوه آن زمان نیست(رک: مهدوی، 1384: 73 و 72).
در طول زمان، قسمتهای مختلفی از این انگورستان تخریب شد و بخشهایی از آن در سال ۱۳۳۳ ه.ش، در تعریض خیابان ملک از بین رفت. آنچه از این بنا باقی ماندهاست، یک حیاط وسیع و یک سفرهخانه است که مساحت تقریبی آن با حیاط یکی است. این سفرهخانه، تمامی جبههی حیاط را در بر میگیرد. فضای سفرهخانه بهوسیلهی یک ارسی هفت دهنه، به حیاط جنوبی باز میشود. بعدها حیاط خانه نیز مسقف شد بهطوری که از ارسیهای سفرهخانه و حیاط سرپوشیده و پشت بام و فضاهای سه جبههی ساختمان، برای تعزیه استفاده میشد.
انگورستان ملک از بناهای بسیار زیبای دوران قاجاریه است که در حال حاضر، در اختیار سازمان اوقاف میباشد و به برگزاری مسابقات قرائت قرآن و تعزیه و عزاداری اختصاص دارد. تزیینات این بنا بیانگر هنر گچبری و آینهکاری و کاشیکاری هنرمندان خلاق و مبتکر اصفهانی است(www.noorportal.net).
تیمچه ملک
تیمچه ملک از تیمچههای معروف در بازار اصفهان است و کتیبه و تزیینات کاشیکاری دارد. کتیبهی اشعار فارسی داخل آن، از طرب اصفهانی فرزند همای شیرازی است که مادهتاریخ آن در بیت آخر چنین است:
زد رقم کلک گهر سلک طرب تاریخ او |
|
این بنا برپا در اصفاهان از ابراهیم شد |
که تاریخ آن، سال 1322 است.
اشعار داخل تیمچه به خط نستعلیق زرد بر زمینهی کاشی خشت لاجوردی رنگ، اثر طبع میرزا محمد سها فرزند دیگر همای شیرازی به شرح زیر است:
دوری شاه جهان مظفر دین شاه |
|
آنکه بود شاه و ملتجای تجارت |
و ماده تاریخ آن را در آخرین مصراع چنین ذکر کرده است: به به زیبا بود سرای تجارت(سال1322) (رفیعی مهرآبادی 1352: 412 و 411 و هنرفر، 1350: 834).
ملکالتجار پس از وفات مرحوم آخوند ملا محمد کاشانی و دفن وی در اراضی تکیه لسانالأرض، برای آن مرحوم تکیهای بنا نهاد که پس از آن، عدهای از بزرگان علما و فضلا و حکما و ادبا نظیر حکیم قمشهای و شیخ محمد حکمی خراسانی در آن مدفون شدند. این تکیه اکنون جزء گلستان شهدا و در مرکز آن است و به سالن برگزاری مراسم شهدا و دعا تبدیل شدهاست(مهدوی، 1384: 358).
محله چرخاب
در تابستانها که آب نبود، با چرخاب از چاه و مادی نیاصرم آب بالا میکشیدند و به همین دلیل، این ناحیه به چرخاب معروفشد (جابری انصاری، 1378: 166). مادی نیاصرم پس از گذشتن از چهارباغ عباسی و عبور از محلهی چرخاب و قطع خیابان فردوسی در نزدیکی محلهی مهرآباد، مقسم و لَت پیدا میکند (مهریار، 1382: 814). امامزاده باقر نیز نزدیک اراضی چرخاب است که تاریخ بنای بقعهی آن را 1270 ه.ق میدانند. برخی راجع به نسب این امامزاده تردید کردهاند. به نظر محمد صدرهاشمی، کسی که در این بقعه خفته است ابوعلیمسکویه رازی، عالم بزرگ سدهی چهارم و پنجم است که مقبرهی او تا میانههای عهد قاجار، در گورستان محلهی خواجو معروف اصحاب فضل بود و سپس به سعی بعضی رؤسای دینی اصفهان، به امامزاده بدل شد (جابری انصاری، 1378: 214).
در محلهی چرخاب، باغهای اربابی به نام چرخاب نیز هست. باغی در این ناحیه توسط میرزا مهدی ملاهاشم به نام اولادش شد که تخمیناً 28 هزار ذرع بود (همان، 166).
محله باغ كاران
گرچه صد رودست در چشمم مدام |
|
زندهرود باغکاران یاد باد (حافظ) |
واژه کِه معادل کا است. در لغت هم واژهی کاریز آمدهاست و هم واژهی کهریز. کَه و کار و کِر هر سه به معنای قناتند (مانند کرهنگ، کرسنگ، کاروان، کهران و کرّان). جزء دوم یعنی ان نیز، علامت نسبت است.
ممال کاران، کارون است زیرا در گویش اصفهانی و تداول عامه، الف ماقبل آخر به صورت ممال واوی «او» تلفظ میشود. بنابراین کارون و کاران، به معنی قنات یا نزدیک به واقع آب است که این رودخانه به آن منسوب میشود.
واژه کَه و کار، در نام بسیاری شهرها آمدهاست؛ مانند: کارون، کارویه(لنجان)، کاره(رودبار)، کارنان، کاری(بجنورد)، کاریان(لار)، کهران(خلخال) و با ریشهی کَه و کَهر(کهرت گلپایگان، کهرک ایرانشهر، کهرهی ایلام) و کهریز در بسیاری از امکنه از جمله میاندوآب، ملایر و... و حتی به صورت خود کِه (در اصفهان و میانه) و... مورد استعمال دارد (مهریار، 1382: 575و574).
از زمان سلاجقه به بعد، چهارباغ بزرگ در اصفهان بود که شاید نام چهارباغ برگرفته از آنها باشد و مساحت هر کدام از این باغها، از یک هزار جریب کمتر نبودهاست. این چهارباغ عبارتند از: باغ احمد سیاه، باغ ولاشان، باغ کاران و باغ بکر. ملکشاه سلجوقی که دوران ولیعهدی خود را در اصفهان گذراندهبود، بعد از مرگ پدرش البارسلان، رسماً اصفهان را به پایتختی خویش انتخابکرد و عمارتهای بسیار از کوشکها و باغها به دستور او بهوجودآمد مانند باغ کاران، باغ احمد سیاه، باغ بکر، قلعه شهر و دزکوه. مهمترین این باغها، باغ کاران بود. در محاسن اصفهان وصف آن چنین آمدهاست: «و از آن دو قصر، یکی مشرف بر کنار زندهرود روان و دیگری محاذی شهر مبنی بر شارع میدان. چمنش نزهتگاه چشم قدسیان و سمنش روحافزای دل انسیان».
باغ کاران دو قصر داشت. یکی مشرف بر رودخانهی زایندهرود و دوم برابر شهر و میان آن دو قصر، قلعهها و عمارات بود. محلهی خواجوی امروز، قسمتی از باغ کاران دورهی ملکشاه است (جابری انصاری، 1378: 460و161).